به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه در یزد، حجت الاسلام مظفر سالاری رئیس کتابخانه وزیری یزد به مناسبت فرارسیدن دهه فجر در مراسم رونمایی از اسناد انقلاب اسلامی که در آمفی تئاتر کتابخانه و موزه وزیری یزد برگزار شد؛ با خیر مقدم به مهمانان درباره نقش مبارزاتی آیت الله شهید صدوقی (ره) در دوران قبل از انقلاب اسلامی و خدمات ایشان در دوران بعد از انقلاب در استان یزد و استان های همجوار مطالبی را بیان کرد.
حجت الاسلام روح الله قنبری معاون نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه یزد هم در سخنانی در باره خدمات قبل از انقلاب و بعد از انقلاب شهید آیت الله صدوقی و ارتباط ایشان با حضرت امام خمینی(ره) و همچنین با مقام معظم رهبری و سفر آن شهید به ایرانشهر برای دیدار با مقام معظم رهبری و سفر آیت الله العظمی خامنه ای پس از بازگشت از ایرانشهر به یزد برای دیدار از آیت الله صدوقی مطالبی را بیان کرد.
در بخشی از این برنامه، شاعر معاصر آیینی و پیشکسوت فرهنگی استاد سیدفضل الله طباطبایی ندوشن(امید) دو قطعه شعر یکی به نام( زنجیر طلایی) تقدیم به آستان مقدس امام هشتم (ع) و (صبح جاده)درباره شهادت آیت الله شهید صدوقی ( ره) را قرائت کرد.
در ادامه این مراسم با پخش کلیپی در رابطه با مراسم، از برخی از اسناد موجود در کتابخانه وزیری یزد مربوط به امام خمینی (ره) و آیت الله شهید صدوقی(ره) رونمایی شد.
دو قطعه شعر قرائت شده استاد طباطبایی ندوشن (امید):
تقدیم به آستانِ مقدس امام هشتم (ع)
«زنجیر طلایی»
آسمانی تر، از این است؛ خدا می داند
نه فقط مهر زمین است؛ خدا می داند
آستان بوسِ حریمش به سلام و صلوات
لبِ جبریلِ امین است؛ خدا می داند
خوشه چین است ز چشمانِ زلالش خورشید
از ازل قصّه چنین است؛ خدا می داند
به بلندای نگاهش نرسد دستِ خِرَد
تا خدا صاحبِ دین است؛ خدا می داند
عطر« زنجیرِ طلایی» * که نشان دارد از او
بوی فردوسِ برین است؛ خدا می داند
سنگِ عرفانِ«رضا(ع)» نزدِ ترازوی خدا
عطرِ خوشبویِ یقین است؛ خدا می داند
باورم نیست که در زمره ی زوار «رضا(ع)»
شاعری گوشه نشین است؛ خدا می داند
روز محشر به نگاهی بنوازد او را
ذکر ( امّید) همین است؛ خدا می داند
*کتاب کوچه های روبرو /صص ۶۰ و ۶۱
دومین شعر تقدیم به : روح آسمانی شهید آیت الله صدوقی (ره)؛
(صبح جاده )
و ناگهان خبر آمد، بهار کوچیده
از این کویر گلی روزه دار کوچیده
به سرزمین سحرباوران سفر کرده
سپیده ای که به شب سینه را سپر کرده
خبر رسید که محراب، لاله رخسار است
نگاه مردم درد آشنا عزادار است
حرامیان سفر، صبح جاده را زده اند
بهارِ مردمِ«دارالعباده»را زده اند
نگاه شهر به سوگِ ستاره می گرید
به یاد یاسمنی پاره پاره می گرید
«حظیره »(۱)مجلس سوگ کبوتری شده است
دلش کجاوه یاس معطّری شده است
مدینه دل مردم به جوش آمده است
و داغ خفته آنها به هوش آمده است
کدام داغ؟ همان داغ های درد علی (ع)
که در صحیفه جانهاست قدمتش ازلی
کدام داغ؟ همان شروه های در دل شب
که خوانده است به چاه زمانه، شاه عرب
کدام داغ؟ همان داغ های عصر حجر
همان حکایت گوساله های نوع بشر
□□□□□
برای کوری چشم منافقان بزرگ
و زاغهای پلشتِ کنارِ سفره گرگ
«همیشه سبزترین سمت باغ»(۲)را داریم
نگاه پاکترین چلچراغ را داریم
همیشه سایه خورشید عشق بر سر ماست
«امیدِ» ما به بهار و به آخرین فرداست
شعر فوق در کتاب(روزه دار سفر نور) تألیف آقای محمد رضا کلانتری سرچشمه صص ۵۲ و ۵۳ به چاپ رسیده است.
پی نوشت ها : (۱) حظیره = نام دیگر مسجد روضه محمدیه واقع در شهرستان یزد
(۲) «همیشه سبزترین سمت باغ»= وام گرفته از محمد کاظم کاظمی، شاعر معاصر افغانستانی.
انتهای پیام/۳۱۳/۴۷
نظر شما